×
×

معرفی سیستم پیش‌ ساخته بتنی شرکت آپتوس چیدمانا

  • کد نوشته: 2003
  • ۰۳ آبان ۱۴۰۴
  • 2 بازدید
  • ۰
  • خانه، چهاردیواری غیراختیاری خانه‌های ما امروز «خودی» نیستند. فضاهایی که امروز سازندگان برایمان فراهم می‌کنند، آرامش و قرار نمی‌آورند. مدل‌های اقتصادی و مکانیسم‌های ساخت‌وساز بیشتر خواست تولیدکنندگان بنا را مدنظر دارند تا مصرف‌کنندگان. پیچیدگی‌های زندگی امروز – به‌خصوص در شهرها – از قضا همین سازوکار را برای ساختمان و معماری ترغیب می‌کنند. چرخ‌دنده‌های زیستِ جمعی […]

    معرفی سیستم پیش‌ ساخته بتنی شرکت آپتوس چیدمانا
  • خانه، چهاردیواری غیراختیاری

    خانه‌های ما امروز «خودی» نیستند. فضاهایی که امروز سازندگان برایمان فراهم می‌کنند، آرامش و قرار نمی‌آورند. مدل‌های اقتصادی و مکانیسم‌های ساخت‌وساز بیشتر خواست تولیدکنندگان بنا را مدنظر دارند تا مصرف‌کنندگان. پیچیدگی‌های زندگی امروز – به‌خصوص در شهرها – از قضا همین سازوکار را برای ساختمان و معماری ترغیب می‌کنند. چرخ‌دنده‌های زیستِ جمعی معاصر همه جوری در هم چفت می‌شوند که آزادی و اختیار درخواست، تصور و کاربستِ خانه کمتر و کمتر شوند. یکی از نگارندگان نوشته حاضر در جستاری دیگر این سازوکار را چنین تشریح کرده:۱
    «آنچه قرار بود فضای امن آرامش و سکونتش در جهان، باشد عرصه‌ای شد برای حل معادلات چندمجهولی و پیچیده و شد بلای جانش. درک فضای زندگی، غل‌وزنجیر شد به تحلیل اعداد و ارقام ابعاد و تناسبات بدن انسان درصد تراکم ساختمانی درصد سطح اشغال فاصله از پله‌ی فرار اندازه‌ی عقب‌نشینی از معبر شعاع گردش اتومبیل و غیره. انواع مدیریت‌های برنامه‌ریزی و شهری هم اختراع شدند تا روابط بناها و فضاهای شهر را کنترل کنند. شهر و بنا با طرح جامع و طرح‌های بالا و پایین‌دستش همه از پیش تعریف شدند و فضای زیستِ شهری، «استاندارد» شد. خانه‌ای که باید از خواست باشندگانش پدید می‌آمد، به متاع استانداردی تبدیل شد که بسازبفروش‌ها پیشاپیش می‌سازندش و در قفسه‌های عرضه‌ی خانه و آپارتمان می‌چینند و تو حداکثر از بین آن چیزهایی که در این فروشگاه موجود هستند، می‌توانی خانه‌ات را انتخاب کنی. شهروندان فرصتی برای شکل‌دادن به خانه و کوی و برزن خود را ندارند. این‌گونه فضاهای زندگی در شهر و بنا قابل‌پیش‌بینی می‌شوند. همه جای شهر شبیه هم شده است. هویت متفاوتِ محله‌ها رنگ باخته است و جای آن موتیفی یکنواخت و تکراری، شهر را بی‌هیجان کرده است».
    اوضاع البته همیشه چنین نبوده. در زمانی نه‌چندان دور، اغلب خانه‌ها را باشندگان آن خانه‌ها طرح می‌انداختند و می‌ساختند. هرچه شهرنشینی به حال امروزش نزدیک‌تر شد، این خودساخته‌ها کمتر شدند و جایشان را دادند به خانه‌هایی که آدم‌هایی متخصص می‌ساختندشان: معماران. این البته مغایرتی با خواست صاحبِ خانه نداشت چرا که خودش به زبان بنی‌آدم با معمار و آدم‌هایش گفتگو می‌کرد و می‌گفت و چه می‌خواهد و چگونه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد و چرا. کارهای دنیا هنوز این‌قدر تخصصی و زبان متخصصان هنوز این‌قدر پیچیده نشده بود که آدم‌ها در تأمین ساده‌ترین نیازهایشان حرف هم را نفهمند. پس این که کجا و در چه نوع خانه‌ای زندگی کنی، دست خودت بود و برآوردن این خواست، نقش معمار خانه‌ات. اگر هم نیاز به تغییر و توسعه خانه‌ می‌بود، یا صاحبِ خانه از قبل به فکرش رسیده بود و یا معمارش به فراست، تمهیدش را در طرح گنجانده بود. در جایی دیگر از جستار یادشده می‌خوانیم:۲
    «قبل‌ترها اما خانه‌ها با رشد جمعیت خانواده و افزایش تمکن مالی صاحب آن توسعه پیدا می‌کرد، به آن اضافه می‌شد و یا حتی قسمت‌هایی از آن برچیده و دوباره ساخته می‌شد، بدون آنکه نیازی به جابه‌جایی از مکان سکونت خودت داشته باشی. ساکنان در محله ریشه می‌دواندند. محله‌ها هم به پشتوانه‌ی ساکنان ریشه‌دارش هویت پیدا می‌کردند و اصیل‌تر می‌شدند…».
    دو عاملِ پیچیدگی‌های شهر – به معنای سامانه‌ای که در بسیاری موارد، میلیون‌ها آدم باید با هم در آن زندگی کنند – و تخصصی‌شدن ساخت‌وساز – طوری که دیگر متخصصان باتجربه هم ادعای دانستن همه دانستنی‌ها و ظرافت‌هایش را ندارند و هریک گوشه‌ای از کار را رشته تخصصی و پیشه‌ی خود می‌داند – عنصر خواست و اختیار ساکن فضاهای مصنوع را به حاشیه هل داده‌اند. چهاردیواری‌های ما دیگر اختیاری نیستند.
    نظریه‌پردازی معماری این آسیب را شناخته و تلاش کرده که راه‌حل‌هایی ارائه کند. یکی از مشهورترین پژوهش‌های انجام شده در این زمینه، کار برنارد رودوفسکی ۳ معمار و تئوریست اتریشی – آمریکایی است. این پژوهش در کتاب ارجمند و جریان‌ساز معماری بدون معماران: درآمدی کوتاه بر معماری نانِژاده ۴ گزارش شده است.

    عطف‌ به‌ ماسبق : معترضه‌ ی رودوفسکی

    کتاب پیشنهاد جالبی دارد: آدم‌ها از دیرباز خودشان برای خودشان معماری می‌کردند و شخصیتی با نام و نقش معمار، چندان برایشان شناخته نبود. نویسنده بر همین مبنا، با بررسی مفصلِ مصداق‌هایی پرتعداد و متنوع از معماری محلی نقاط مختلف دنیا و مداقه در سنت‌های ساخت‌وساز این مناطق، پیشنهاد می‌کند که معماران و طراحان مدرن باید بتوانند با نگریستن در این معماری‌ها، درس‌هایی ارزشمند، به‌ویژه در مورد پایداری، تدبیر و طراحی انسان‌محور بیاموزند. رودوفسکی نمونه‌هایی از روستاهای خشتی جنوب غربی آمریکا تا معماری خاکی غرب آفریقا، و از خانه‌های چوبی جنوب شرقی آسیا تا سنت‌های غارنشین‌های آناتولی، تدبیر و سازگاری این ساخته‌ها را به نمایش می‌گذارد و تأکید می‌کند که چگونه این ساختمان‌ها با محیط اطراف خود درهم می‌آمیزند و به‌جای تحمیل خود بر طبیعت، با طبیعت همبسته می‌شوند. این معماری‌ها صرفاً کارا و عملکردی نیستند؛ بلکه عمیقاً ریشه در فرهنگ‌ها و جوامعی دارند که آنها را ایجاد کرده‌اند. این بناها تجسم خرد جمعی و سنت‌های سازندگان خود هستند که آداب‌ورسوم محلی، ساختارهای اجتماعی و شیوه‌های زندگی آنان را ممکن کرده. علاوه بر این، در این معماری اغلب درکی شهودی اما سودمند از اقلیم و عوامل محیطی به کار گرفته شده و بر همین اساس، بناها آسایش و کارایی را بدون نیاز به مداخلات فناورانه امروزی فراهم می‌کنند. نویسنده با انتخاب عنوانی رندانه و کنایی، پیامی‌نه‌چندان صریح اما گزنده برای ما معماران دارد: آن روزهایی که شما دانش‌آموختگان معماری برای مردم معماری نمی‌کردید، خودشان می‌کردند و از شما هم بهتر!
    ارزش‌های مطالعه و گزارش رودوفسکی – حتی امروز و پس از گذشت حدود شصت سال از انتشارش – قابل‌انکار نیست. چنان‌که در سطرهای ابتدایی همین نوشته اشاره شد، خانه‌ها امروز کمتر خانه‌ هستند چرا که کسانی دیگر آن‌ها را با برای باشندگانی می‌سازند که نه خودشان را می‌شناسند و نه خواست‌ها و شیوه‌های گوناگون زندگی‌شان را. تردیدی نیست که هرکس خودش بهتر می‌داند محیط کار و زندگی‌اش باید چه و چگونه باشد اما امروز، حذف معماران از معماری نشدنی است. بنا اگر بر برگرفتن باشد و آموختن، از هرجایی می‌شود چیزی آموخت اما در پیچیدگی امروزی شهرها و زندگی‌ها نمی‌شود آدم‌ها خانه‌ی خودشان را خودشان بسازند. از همین رو میان همه‌ی انتقادهایی که بر تزِ رودوفسکی اقامه شده، شاید مهم‌ترین نقد، همین رگه‌های سانتی‌مانتالیسم ناواقع‌گرای نظریه است. پیشنهاد نویسنده را با همه جذابیت اولیه، نمی‌شود چیزی بیش از کوشش‌های روشنفکرانه‌ی آدم‌های دانشگاهی فهمید که در بهترین شرایط «خواندنی»‌اند و نه به کاربستنی. این معماری بدون معمار را چه‌ کسی سامان دهد و به انجام رساند؟ فلان باشنده‌ی شهرنشین معاصر که کم‌وبیش، مهارت عوض کردن لامپِ سوخته‌ی اتاقش را هم ندارد؟! احترام جناب رودوفسکی و پژوهش گران‌قدرش به جای خود، موضوع اما اصلا به این سادگی‌ها نیست. معماران آدم‌هایی هستند که قرار است بام تا شام در معماری اندیشه و تمرین کنند. از آدمی‌با کاروباری دیگر نباید و نمی‌شود توقع مهارت‌ مواجهه با مسایل طرح و ساخت فضاهای زندگی امروز را داشت. معمار را نمی‌شود حذف کرد اما شاید بشود توقع داشت یک قدم عقب‌تر بایستد و بجای معماری کردن تک‌بناها، بستری را معماری کند که مردم بتوانند از طریقش هرچه بیشتر در طرح فضاهای مورداستفاده‌شان سهیم شوند.
    چیدمانا
    آشپزی، به‌خصوص نوع ماهرانه و باکیفیتش، کار هرکسی نیست. پرجزئیات است و وقت‌گیر و مهارت می‌طلبد. هر آدمِ معمولی را که احیاناً چیزی می‌پزد، نمی‌شود آشپز دانست. صنعت و سرمایه اما راهی میان‌بر برای ما معمولی‌های ناآشپز ساخته‌اند: غذاهای نیمه‌آماده. در این محصولات بسیاری کارها از پیشروی مواد آماده اولیه انجام شده و با دستورالعمل‌هایی ساده – که با ساخته‌های فناورانه آشپزخانه‌های امروزی هم خوب سازگار و هماهنگ‌اند – می‌توان غذاهایی نسبتاً خوشمزه تهیه کرد؛ در بسیاری موارد، انواعی از غذاها که بدون این سازوکار، ناآشپزها خواب تهیه‌شان را هم نمی‌توانند ببینند. پیش‌ساخته‌سازی در صنعت ساختمان خیلی وقت‌ها به این غذاهای «پیش‌ساخته» شبیه است. انگار بخش‌های سخت‌تر را متخصصینی متمرکز بر موضوع، در کارخانه حل‌وفصل کرده‌اند. انواع تمهیدها قبلاً اندیشیده و انواع مشکلات قبلاً حل شده‌اند و در کارگاه ساختمانی با چیزی از نوع نصب و برهم‌گذاری طرف هستیم؛ چیزی شبیه به غذای نیمه‌آماده.
    تمرکز پیش‌ساختگی اما بیشتر معطوف به از پیش ساختن اجزا است: دیوارهای پیش‌ساخته، کف و سقف پیش‌ساخته و در و پنجره و اجزای دیگر. طرح‌اندازی با این‌ها و سرهم کردنشان هنوز معمار می‌خواهد! همان معمار متخصصی که در نقش میانجی باشنده و سازنده و شهر، اغلب اوقات مجبور است سمت قانون‌گذاران شهری و سازندگان حرفه‌ای غش کند و خواستِ آن‌ها را بر خواست ساکنین – که اغلب هم نمی‌شناسدشان – ترجیح دهد. دلایل این اجبار مفصل هستند و خارج موضوع این بحثِ این نوشته اما یک چیز مسلم است: با این اجزای پیش‌ساخته آدم آشپز نمی‌شود! شاید اگر به‌جای اجزا بشود فضا را از پیش‌ ساخت، به محل موردنظر حمل کرد و در جای خود قرار داد، شراکت استفاده‌کننده از فضا در طرح‌اندازی و ساختنش امکان‌پذیر شود. این کاری است که چیدمانا تلاش کرده تا به انجام رساند.
    چیدمانا ابزار و روشی است که از طریقش باشنده بتواند خود طراح خانه‌اش باشد، بدون این که درگیر پیچیدگی‌های فنی و مهندسی شود. سیستم پیش‌ساخته آپتوس – چیدمانا – امکان این نوع طراحی را در بستری بازی‌گونه فراهم کرده است. قطعات پیش‌ساخته با الگویی لگومانند و با قواعد ساده و سهل‌آموز باشنده را تبدیل می‌کند به معمارِ خانه‌ی خودش و هم‌زمان، سیستم خودبه‌خود استانداردهای لازم فنی را فراهم می‌کند.
    ماجرا چیست؟ قطعاتی با دهنه‌ی ۶ متر، ارتفاع ۳.۱ متر و عمق ۱.۲ متر را در نظر آورید، ساخته شده با بتن مسلح که می‌توانند با هندسه‌هایی گوناگون در کنار هم بنشینند و با به هم پیوستن این خرده‌فضاهای ۷.۲ مترمربعی، فضای مختلف شکل بگیرند. منطق طراحی با چیدمانا به همین سادگی است. قطعات می‌توانند در طول یکدیگر قرار گیرند، از عرض به هم بچسبند، از سمت نماهایشان با فواصلی مضرب ۱.۲ متر، روی‌هم بلغزند و یا به‌صورت دوطبقه روی سر هم چیده شوند. در حالت اخیر قطعات می‌توانند با لغزش ۱.۲ یا ۲.۴ متری اصطلاحاً کنسول ایجاد کنند. با همین چند قاعده ساده‌ی «چیدمان» می‌توان تنوعی تقریباً غیرقابل‌شمارش از بناهای گوناگون یک و دوطبقه طراحی کرد. خودمان که هیچ‌وقت تلاش نکردیم امکانات مختلف تولید فضا با سیستم را بشماریم و حتی آن‌قدر ریاضی بلد نیستیم که بدانیم چنین شمارشی اصولاً امکان‌پذیر است یا نه!
    در طبقه پایین، هریک از قطعات روی چهار شالوده پیش‌ساخته از بتن مسلح قرار می‌گیرند که در حالت کلی با قطعه مجاور در عرض مشترک هستند. این شالوده‌ها از طریق پیچ‌ومهره به کف قطعات همکف متصل می‌شوند. کف قطعات طبقه بالا به سقف را پیچ‌ومهره‌هایی مشابه به هم وصل می‌کنند. قطعاتی خاص که یکی سقف و دیگری کف ندارند، نقش شفت راه‌پله ارتباطی دو طبقه را بازی می‌کنند. همه‌ی قطعات در طول – از طریق سوراخ‌هایی که در نما دارند و در عرض – با سوراخ‌هایی که در جداره‌ها تمهید شده‌اند –به هم پیچ‌ومهره می‌شوند و از این طریق چیزی مشابه یک اسکلت بتنی یکپارچه برای بنا حاصل می‌شود. تا اینجای کار سرعتی کم‌وبیش حیرت‌انگیز و غیرعادی دارد! تجربه‌ی بناهای ساخته شده با چیدمانا – که در چهار سال گذشته و زمان نگارش این نوشته کم‌تعداد هم نیستند – نشان داده که یک بنای دوطبقه ۱۵۰ تا ۲۵۰ مترمربعی متعارف، صرف‌نظر از کاربری‌اش، در زمانی حدود هفت هشت‌ساعته تا این مرحله که خودمان اسکلت بنا می‌دانیمش، سرپا می‌شود.
    بقیه ماجرا می‌تواند مانند یک بنای معمولی و با انواع روش‌های مرسوم، سفت‌کاری و نازک‌کاری شود. با‌وجود این، اجزایی پیش‌ساخته مانند کف‌پوش‌های بتنی، دیوارهای پیش‌ساخته، پله‌های پیش‌ساخته بتنی و فلزی، جان‌پناه‌ها، در و پنجره و موارد مشابه که همگی با منطق هندسی سیستم و اندازه‌گری مدولار ۱.۲متری‌اش سازگار شده‌اند، می‌توانند برای سفت‌کاری و نازک‌کاری به کار روند. با کاربست این اجزای پیش‌ساخته – یا حتی بدون آنها – دو مرحله یادشده برای همان بنای متعارفی که شرحش رفت، در مدت زمانی حدود یک تا دو ماه، بسته به شرایط، کاربری، طراحی داخلی و عواملی ازاین‌دست – امکان تکمیل دارند.
    سیستم مدعی است که کنشی به نام طراحی سازه را از فرایند احداث بناهای قابل‌ساخت با چیدمانا حذف کرده است. بهتر بگوییم؟ با رعایت دو سه قاعده ساده، چیدمان‌های به‌دست‌آمده با چیدمانا ایستا و پایدارند و نیاز به هیچ طرح و تمهید سازه‌ای دیگری نیست: کافی است فونداسیون‌ها در جای مجاز خود بنشینند، بنا حداکثر در دوطبقه احداث شود، کنسول ۱.۲ یا ۲.۴ متری رعایت شود و تمام. استحکام این سازه‌ها در مقابل‌بارهای ثقلی و جانبی از جمله زلزله را مرکز تحقیقات راه و مسکن و شهرسازی، به‌عنوان متولی رسمی‌بررسی نوآوری‌های ساختمانی کشور گواهی کرده است.
    نکته‌ی دیگر مواجهه با مشکلِ همیشگیِ پیش‌ساخته‌سازی، یعنی تأسیسات مکانیکی و برقی است. طرح تأسیسات گویی ذاتاً با پیش‌ساخته‌سازی گرفتاری دارد! از پیش ساختن نیازمند نظم و تمهیدات هندسی و فنی متقن است و لوله‌ها و سیم‌ها تمایل دارند چموش و بازیگوش، در طول و عرض و ارتفاع بنا بدوند و به هرجا سرک بکشند. در چیدمانا چاره را در این جستیم که در تمام سطوح قطعه پایه – کف، سقف و جداره‌ها – سوراخ‌هایی پرتعداد تعبیه کنیم. این سوراخ‌ها پس از به هم پیوستن قطعات، در پوسته‌ی داخلی بنا یک شبکه‌ی نامرئیِ سه‌بعدی از داکت‌ها و رایزرها فراهم می‌کنند که لوله‌ها و سیم‌ها می‌توانند از طریقش در راستای سه محور مختصات حرکت کنند و خود را به هرکجا که خواستند برسانند. علاوه بر این‌ها، دو سمت انتهایی هر قطعه در سقف و کف دو سوراخ قطور‌تر دارند با وظیفه انتقال فاضلاب یا آب باران به بیرون بنا.
    این نوشته طبعاً نمی‌تواند تمام تمهیدات فنی چهار رشته اصلی، معماری، سازه، برق و مکانیکِ سیستم را مرور کند، برعکس، این سطور بیشتر به مفاهیم طراحی فضا و خلق آن با سیستم چیدمانا، به‌خصوص معطوف بر شدنی‌شدنِ مشارکتِ هرچه بیشترِ استفاده‌کننده‌ی عام فضا، در طراحی بنای موردنظرش، از طریق آشنایی با قواعدی بسیار ساده تمرکز دارند. طریقی که شاید با آن هرکس بتواند خانه‌ی خودش را طرح اندازد و با کمترین کمکی از متخصصین رسمی‌بسازدش.
    مسیر توسعه‌ی چیدمانا البته در حال تجربه‌گری و یافتن راه‌های کاراتر در جهت تأمین اختیار باشنده در تجربه و کاربست فضا است. در این مسیر شاید معمار بتواند قدم کوچکی عقب‌تر برود و به‌جای تحمیل خواستش با طراحی فضاها و ریزفضاها بر باشنده و زندگی‌اش، زمینی برای بازی طراحی خودِ باشنده طرح کند. مهم است که آدم‌ها خودشان بتوانند که بسازند. آدم‌ها از طریق ساختن در جهان «می‌باشند». خانه آنی است که بودن در جهان از طریقش میسر می‌شود. مکان‌مندی باشنده بر زمین از راه خانه ساختن شدنی است و خانه هرچه «خودی‌تر» خانه‌تر. مردمِ قبل از ما، آگاهِ ناخودآگاه به این حقیقت، خود «دست‌درکار» بناکردن خانه‌ی خود می‌شدند و با هرچه که مناسب و در دسترس بود، مکانِ بودنشان در جهان را فراهم می‌آوردند: محیطی ساخته‌شده، منطبق با بیشینه‌ی خواست و آزادی باشنده‌ی سازنده‌اش. با چیدمانا، شاید مردم زمانه‌ی ما هم بتوانند چنین کنند.

    پانویس‌ها:
    ۱- عطف‌به‌ماسبق، علی نقوی نمینی، منتشر شده در پاز: کتاب سال معماران باهم، به اهتمام علی کرمانیان و بهرام کلانتری، ۱۴۰۱، نشر رهسپاران، صفحات ۵۴ تا ۵۹.
    ۲- همان.
    ۳- Bernard Rudofsky
    4- Architecture Without Architects: A Short Introduction to Non-pedigreed Architecture
    کتاب با عنوان معماری بدون معمار: مقدمه‌ای کوتاه بر مبحث انسان، طبیعت، معماری با برگردان امیر داود مصلحت‌جو توسط مؤسسه آموزشی راشدان و در سال ۱۳۹۷ به فارسی منتشر شده است.

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *