در حال حاضر مباحث نظری درباره توسعه صنعتی ساختمان با چالشهای جدی روبهرو است. فقدان ساختار مناسب برای طرح مباحث نظری از آن جمله است. بسترسازی نظری در مورد این تحول بنیادی، نیازمند ساختارسازی کارآمد برای بهرهگیری از همه ظرفیتهای دانشی و تخصصی است؛ ساختارهایی نظیر گروههای تخصصی از کارشناسان و فرهیختگان بخش ساختمان و بخش صنعت، اتاقهای فکری که بر این تحول بنیادی متمرکز باشند، موسسات پژوهشی و … ، و ساختار فرادستی با مأموریت حفاظت از اعتبار دستاوردها و نحوه اثرگذاری دستاوردها بر قوانین و ضوابط لازمالاجرا .
چالش و مانع دیگر، فقدان برنامه راهبردی است . توسعه صنعتی ساختمان تحولی بنیادی و مقولهای میانبخشی است و با ارگانهای متعددی پیوند دارد . همکاری و تعامل هماهنگ و زمانبندی شده این ارگانها با هدف توسعه صنعتی ساختوساز در غیاب برنامه مدون و شفاف میسر نیست. بخشی از تولیدات نظری در زمره منابع موردنیاز برنامه راهبردی است و بخشی بر پایه و در راستای برنامه راهبردی شکل میگیرد. در حال حاضر طرح توسعه صنعتی ساختمان در غیاب مباحث نظری راهگشا و گفتمان هدفمند و سازنده در فضای مهآلود و گنگ به سوی هدفی شناور و ناپایدار سرگردان است .
چالش دیگر، شفافیت در سیاستهای برنامهای و برنامههای اجرایی است. ارگانهای مسئول که از طریق اسناد بالادستی طراحی و تولید صنعتی را هدایت میکنند و در این مسیر به تدوین قوانین، آییننامهها و دستورالعملها مبادرت میکنند، به زیرساختهای نظری و پژوهشهای پشتیبان سیاستها و برنامههای خود نمیپردازند . لذا، تفسیرهای متعدد از این اسناد هم به سردرگمی جامعه مهندسی افزوده است.
در این فضای مهآلود، در رابطه با توسعه صنعتی ساختوساز دو دیدگاه غالب قابل احصا است. گروهی که برای ساختمان هویتی مستقل از اجزای آن قائل نیستند و نگاه فرایندی و کلنگر به ساختمان ندارند. اگرچه این گروه تحقق اهداف و استانداردهای ساختمان را پیگیری میکنند و انتظار دارند ساختمان از بهرهوری و کیفیت مطلوبی برخوردار باشد، ایمن و پایدار باشد، مدیریت منابع بهویژه مصرف بهینه انرژی را یادآوری میکنند، به مدیریت تولید کربن، پایداری و حتی تابآوری نیز توجه نشان میدهند؛ اما چون ساختمان را جمع ساده اجزا و عناصر میدانند، تحقق اهداف و استانداردهای پیشگفته را در اجزای ساختمان جستجو میکنند. لذا،از هنر و دانش خلق فضا فاصله میگیرند. در گام نخست معماری را با همه قال و مقالش به سطح ساختمان تقلیل میدهند و از رنگ و از نور و از شعر و شعور تهی میکنند. سپس ساختمان حداقل سه بعدی را با همه پیامها و پیوندهایش با نگاه دوبعدی تحلیل میکنند. بخشی از این گروه به این نتیجه میرسند که اگر اجزا و عناصر ساختمان به روش صنعتی تولید شده باشد، آن ساختمان نیز صنعتی خواهد بود؛ مشروط به این که آن اجزا استاندارد و مدولار باشند. این گروه که اسناد بالادستی و لازمالاجرا را تدوین و تولید صنعتی ساختمان را راهبری میکنند، تدوین ضوابط ساخت صنعتی در طرح عظیم مسکن مهر را در کارنامه خود دارند. این تجربه که در مقیاس ملی و با هزینه سنگین انجام شد، شوربختانه مورد بررسی و نقد جدی قرار نگرفته و دستاوردها و انحرافهای آن تجربه، در رابطه با تحقق اهداف و استانداردهای مورد انتظار ارزیابی نشده است تا نتایج این تجربه در اسناد بالادستی منظور شود. تجربه تولید صنعتی در طرح عظیم مسکن مهر با همه موفقیتها و شکستهایش یک سرمایه ملی است. برای حفاظت از این سرمایه ملی دولت باید نتایج طرح را در معرض بررسی و نقد نظام دانشگاهی، جامعه مهندسی ساختمان و موسسات پژوهشی قرار دهد تا از نتایج این سرمایهگذاری در برنامهریزی توسعه صنعتی مسکن و اصلاح انحرافهای محتمل به نحو مطلوب بهرهبرداری شود.
از نظر گروه دوم، ساختمان دارای هویتی مستقل از اجزا است. این گروه ساختمان را به عنوان فرایندی هدفمند و پیامدهنده میشناسند. باور دارند که ساختمان جمع ساده اجزا و عناصر نیست، بلکه اجزا و عناصر ورودی این فرایند و اهداف و استانداردهای مورد انتظار نیز خروجی این فرایند هستند .به طور کلی اهداف و استانداردهای مورد انتظار، محصول این فرایند است. این گروه ساختمان را فرایند هدفمند خلق فضا میشناسند و روش تولید صنعتی یا “بهرهگیری از مزیت تکرار” را متوجه این فرایند میدانند . این فرایند خلاقه که در جهت تحقق اهداف و استانداردها عمل میکند، میتواند به طراحی اجزای جدید و سازگار با هویت کل نیز منجر شود؛ همانگونه که امروز در مورد فنآوری پرینتر سه بعدی در بخش ساختمان در سراسر جهان، تجهیزات و مواد و مصالح مناسب را جستجو میکنند.
این گروه باور دارند که تحقق اهداف و استانداردهای مورد انتظار تنها در فرایند طراحی و تولید فضا امکانپذیر خواهد بود. آنگاه که ساختمان را چنان که هست، کاربردی، هدفمند و پیام دهنده بدانیم و ظرفیت تولید انبوه و صنعتی در خدمت فرایند خلق فضا قرار گیرد، عنصر ابتکار عمل و خلاقیت همراه با هدفگرایی به طور مستقیم در جهت پاسخگویی به اهداف خلق فضا از جمله بهرهوری، کیفیت، مدیریت منابع، پایداری، زیستپذیری و … عمل میکند و باعث تغییر و تحول در ساختار و کیفیت اجزا میشود. این مفهومی فراتر از تنها جمع ساده اجزا است و بسترهای جدیدی گشوده میشود.
خلق فضا به عنوان فرایند هدفمند
خلق فضا نه فقط به عنوان محیطی کاربردی، بلکه برای پاسخ به اهداف فراکاربردی مختلف همچون ایمنی، پایداری، کیفیت بصری، هویت معماری و ….. انجام میگیرد. این اهداف، خودشان تعریفکننده نیازها و استانداردهای مرتبط با طراحی و تولید اجزا و عناصر ساختمان هستند.
تحول در ساختار و کیفیت اجزا
زمانی که صنعتی شدن در جهت فرایند خلق فضا عمل میکند، الزاماتی که برای دستیابی به اهداف و استانداردها وجود دارد، منجر به تحول در ساختار و کیفیت اجزا میشود. در این رویکرد اجزای ساختمان نه فقط به عنوان قطعاتی پیشساخته، بلکه به عنوان عناصری که به طور هوشمند برای تحقق اهداف خلق فضا (کاربردی، هدفمند و پیام دهنده) تعریف شدهاند، توسعه مییابند.
تعریف اجزا براساس نیاز کل
در این رویکرد اجزای ساختمان براساس نیازهای خلق فضا تعریف میشوند. به این معنا که هر جزء نه فقط یک قطعه سازهای، بلکه بخشی از یک کل هماهنگ است که به تحقق اهداف و استانداردهای پیشگفته کمک میکند.
نوآوری و خلاقیت در صنعتیسازی
نوع نگاه کلنگر به صنعتیسازی ساختمان، پشتوانه نوآوری و خلاقیت است. انتقال فنآوری پرینتر سه بعدی از بخش صنعت به بخش ساختمان یا بهرهگیری از فناوریهای نوظهور در ابداع روشهای خلاقانه و در پاسخ به چالشهایی همچون پایداری و تابآوری نمونههایی از این مقوله هستند.
زیست پذیری و ارتقای کیفیت زندگی
این دیدگاه درنهایت تاثیر قابل توجهی بر کیفیت زندگی بهرهبرداران خواهد داشت. وقتی فضا با فناوریهای پیشرفته برای هدفهایی مانند زیستپذیری، راحتی، ایمنی و پایداری طراحی و ساخته شود، انتظار میرود تجربه بهرهبرداران از زندگی و کار در این فضاها نیز بهبود یابد.
توسعه صنعتی ساختمان در مسیر بحرانی است و در این خصوص زمان به شدت منقبض شده است. با این حال ، بهرغم اهمیت، اولویت و تنگنای زمان، از اواخر دهه ۷۰ که طرح مسکن استیجاری آغاز شد و توجه به تولید صنعتی ساختمان پس از دهه ۵۰ مجدداً احیاء شد. در این مدت طولانی نه تنها گام موثری در جهت طراحی و تولید صنعتی ساختمان برنداشتهایم، بلکه در عرصه برنامهریزی و بسترسازی نظری و فنی – مهندسی نیز اقدامی درخور انجام نشده است. به نظر میرسد باید باور داشته باشیم که بهرغم هیاهوی بسیار ارتقای فنآوری و توسعه صنعتی ساختمان در دولت جدی گرفته نمیشود و برنامهای برای خروج صنعت بزرگ ساختمان کشور از بحران عقبماندگی وجود ندارد. مهمترین سرمایه کشور در مورد توسعه صنعتی ساختمان و پاسداشت میراث گرانقدر ما در هنر، معماری و مهندسی نظام دانشگاهی و جامعه بزرگ مهندسی کشور است. این ظرفیتهای بالقوه ما را قادر میسازند که فرایند توسعه صنعتی ساختمان را با ملاحظات بومی و هویتی خود به نحو مطلوب برنامهریزی کنیم؛ اما در حال حاضر این ارکان توسعه بخش ساختمان درعمل در این فرایند توسعه نقشی ندارند و از دایره تصمیمگیری و تصمیمسازی کنار گذاشته شدهاند.
بسترسازی نظری توسعه صنعتی ساختمان همچنان بدون برنامه و بدون ساختار رها شده است. قوانین، آییننامهها و دستورالعملها بدون پشتوانه پژوهشی و نظری قاعدهمند تدوین میشود و همچنان بدون پایش و ارزیابی نظاممند نتایج، این روند بیحاصل ادامه دارد. نظام دانشگاهی و جامعه بزرگ مهندسی ساختمان هم در این چرخه رسمی درعمل جایی ندارند. با توجه به چالشهای پیش گفته که عمدتاً منشاً دولتی دارند و نیز بیتوجهی دولت نسبت به بحران عقبماندگی در صنعت ساختمان و عوارض خسارتبار ناشی از این بحران عمیق در بزرگترین بخش و بخش پیشران اقتصاد کشور جامعه بزرگ مهندسی ساختمان کشور لاجرم ، باید نقش پررنگتری در ارتقای فنآوری و توسعه صنعتی ساختمان به عهده بگیرد.
نظام فنی و اجرایی یکپارچه کشور










دیدگاهتان را بنویسید